مرا دریاب ، هلاکم نکن!
10 آذر 1398
روزهای سختی بود! چند روز بود که مدام نگران بودم و نمیدانستم چکار کنم. هر کجا میرفتم و هر کاری میکردم، فقط جسم مادی من بود. ذهنم اما درگیر مشکلی بود که پیش آمده بود. مغزم اتوماتیکوار تا لحظهای پیدا میکرد، فرمان اشک صادر میکرد و مروارید اشک بود که… بیشتر »
12 نظر