چه زود دیر می شود
🔸 🔹 🔸 چه زود دیر می شود
چه زود دیر شد برای استفاده کردن از ماه های رحمتت، ماه هایی که برای تزکیه ما انسان ها قرار دادی و خود نیازی به آن نداشته و نخواهی داشت.
ماه های پر خیر و برکتی که بندگانی بودند که خوب قدر آن را دانستند و جسم مادی خود را از همه تعلقات شستند و تا توانستند توشه هایی برای راه پر پیچ و خمی که در پیش رو داریم ذخیره کردند.
افسوس که چه زود دیر شد
ماه رجب که گذشت، ماه شعبان نیز به نیمه رسید اما من همچنان بواسطه پیله ای از گناه که به دور خود پیچده بودم در غفلت به سر می بردم.
خداوندا تو رئوف تر از همه از بندگان به من هستی که در این نیمه ماه که فضیلت آن را همسان شب قدر ذکر کرده ای به سوی خود فراخوانده ای .
لطفی دیگر در حقم نمودی و مرا در جمع احیاءگیرندگان این شب پرفضیلت قرار دادی و از آن ها جدایم نساختی.
تا هم نوا با جماعت دست به دعا بر دارم و مناجات شعبانیه را اینگونه بخوانم؛
اگر خواریم را می خواستی صدایم نمی زدی و اگر رسوایی ام را خواسته بودی عافیتم نمی بخشیدی.
خدایا من بنده گناهکار تو هستم مرا جزء آن دسته از کسانی که رویت را از آنان برگرداندی قرار مده.
اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ
✍ به قلم: #فریبا_پهند 🌸 🍃
نیمه شعبان
#شعر_مهدوی شعرخوانی #رسالت_بوذری با مطلع تمام خاک را گَشتم بهدنبال صدایتو با موضوع نیمهشعبان را بشنوید..
دو چیز کم یاب
دوچیز کم یاب
پیامبر اکرم (ص)فرمود:کمترین چیزی که در دوره آخر الزمان یافت می شود دو چیز است:
برادر مورد اطمینان
پول حلال
منبع: تحف العقول،ص53
خانه ای پر خیر و برکت
خانه ای پر از خیر
از همان ابتدا عشق و ارادت خاصی به او داشتم.
از نامهربانی و ناملایماتش ناراحت بودم! اما در عین حال در برابر سوال ها و انتقادها، به حمایتش بر می خواستم!
از خوبی هایش می گفتم، از صبوری کردن می گفتم که تا پا گرفتن این نوگل نوپا می بایست خرج کنیم.
بزرگ شدنش را با تغییراتی که روز به روز به او اضافه می شد و لباس هایی که تغییر رنگ آن نشان از رشد و بالندگی بود نظاره میکردم.
روز به روز نقشش را در رفتار و زندگی خود بیشتر و بهتر حس می کردم. بزرگترین نقشی که تا ابد برای من به قاب کشید زکات علم بود.
آری زکاتی که در آن مادیات معنا نداشت. زکات حاصل سال ها تجربه و مشقت، که در قالب گروه های مختلف و متنوع به اشتراک گذاشته میشد. مائدههای بهشتی رایگانی که برکتش دور و نزدیک نمی شناسد. خیرش شامل حال همه می شود و انتهایی ندارد.
کوثر یعنی خیر کثیر خیری که در عرصه فضای مجازی با #به_قلم_خودم هایش حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
سیل های بهاری
در ایامی که قرار بود برای همه بهاری به طعم خدا باشد، مهمان ناخواندهای روزهای آغازین سال جدید، سین هشتم سفره های عیدمان شد و حال وهوای بهار را تغییر داد.
گویا به مذاقش خوش آمده بود، مهمان ناخوانده بودن. به یک استان و چند شهر و روستا رضایت نداد و خود را مهمان دیگر استان ها و حتی مهمان مهمانهایشان کرد.
بخاطرش همه مرخصی ها لغو شد! ارگانها به حالت آماده باش درآمدند و بخاطرش سفرها ناتمام ماند!
بعضی از مسئولان جدی نگرفتندش و این پا و آن پا می کردند که شاید این مهمان زودتر برود و آنها به عیش خود ادامه بدهند، اما زهی خیال باطل. ایشان زورگو تر از این حرف ها بود و همه را دست به سینه و سر به زیر به دیدار خود فراخواند.
مهمان ناخوانده ما کمی خودخواه تشریف دارد! از حاضرین و غایبین انتظار دارد؛ همه در خدمتش باشند. آنها که نتوانستند خود را به محضرش برسانند به نحوی با ایشان برخورد کرده که سوژه رسانه ها شدهاند. خلاصه انگار دل کندن برایش سخت است و مهمانی به کامش خوش آمده که نرفته قصد بازگشت دارد! آن هم با قدرتی بیشتر!
حالا مسیل ها را برایش آزاد میسازند و پلهای فلزی و بتونی چندین ساله را که بر روی رودخانه های خشک شده که سالیان سال محل عبور عابران بوده را با دست خود تخریب و شهر ها و محله ها را برایش تخلیه میکنند.
صرف نظر از نیاز کشور به این مهمان بدخلق، جبران خرابیها و خساراتی که بیتدبیری گذشتگان به بار آورده، بسیار سخت است. هموطنهای درگیر با سیل، این روزها نیاز به همدلی و محبت دیگر هموطنان دارند که بنی آدم اعضای یکدیگرند که در افرینش ز یک گوهرند.
باهمدلی مردم، بهار به طعم سیل
به #بهار_به_طعم_خدا تبدیل خواهد شد.
#به_قلم_خودم
#یاداشت_روز
#سیل
#مهمان_ناخوانده
#میهنم_ایران